با عرض و سلام و درود بسیار بر شما فرزندان خداوند. سوالی که امروز بسیار مد نظرم بود تا از شما گرامیان بپرسم، مبحثی در کتاب تورات، سفر تثنیه است. در باب 20 آیات 14 تا 20. خداوند فرمود که به تمامی قوم هایی که بر ضد تو جنگ میکنند، و کسانی که قلعه های خود را تسلیم تو نمی کنند وارد شو و همه آن ها را از بین ببر. (البته من برای کوتاه شدن کلام خلاصه اش کردم.) چیزی که عجیب هست اینه که ما در عهد جدید چیزی جز نیکی و عشق ورزیدن از پسر خدا یاد نگرفتیم، پس چگونه این آیات مصداق هایی بر خشونت های رعب برانگیز می شوند؟ در حالی که طبق کلام خدا، ذره ای از تورات و شریعت تا به ابد جا به جا نمی شود. چگونه می شود این چنین درگیری های شدید تعبیر کرد؟ و آیا واقعا موسی (یا بنی اسرائیل) همچین کاری کردند با توجه به این حکم که مورد تایید خداوند هم باشد؟
با عرض و سلام و درود بسیار بر شما فرزندان خداوند. سوالی که امروز بسیار مد نظرم بود تا از شما گرامیان بپرسم، مبحثی در کتاب تورات، سفر تثنیه است. در باب 20 آیات 14 تا 20. خداوند فرمود که به تمامی قوم هایی که بر ضد تو جنگ میکنند، و کسانی که قلعه های خود را تسلیم تو نمی کنند وارد شو و همه آن ها را از بین ببر. (البته من برای کوتاه شدن کلام خلاصه اش کردم.) چیزی که عجیب هست اینه که ما در عهد جدید چیزی جز نیکی و عشق ورزیدن از پسر خدا یاد نگرفتیم، پس چگونه این آیات مصداق هایی بر خشونت های رعب برانگیز می شوند؟ در حالی که طبق کلام خدا، ذره ای از تورات و شریعت تا به ابد جا به جا نمی شود. چگونه می شود این چنین درگیری های شدید تعبیر کرد؟ و آیا واقعا موسی (یا بنی اسرائیل) همچین کاری کردند با توجه به این حکم که مورد تایید خداوند هم باشد؟
درود بر شما
به طور خیلی خلاصه : مکاشفه خدا تدریجی است.
به عنوان مثال ابراهیم در ابتدا بت پرست بود و بعد یواش یواش خدا را شناخت.
یا بنی اسرائیل در ابتدا یهوه را یک خدا مثل خدایان دیگر میشناخت که تصمیم گرفته خدای خاص آنها باشد. بنابراین در جنگها ، صندوق عهد را نیز با خود میبرد تا خداوند یهوه با خدایان اقوام دیگر بجنگد!!
یا مثلا ابراهیم مانند اقوام بت پرست فکر میکرد عزیزترین چیزی که دارد یعنی فرزند خود را باید قربانی برای خدا کند!
بعدها که مکاشفه خدا کامل تر شد، انبیا متوجه شدند تنها یک خدا تمام جهان را آفریده و تنها یک خدا وجود دارد.
قوم ابتدا مثل یک کودک کم سن ، نیاز داشت احکام خدا را تا جایی که درک میکند بداند.
بعدها این کودک رشد میکند و مفاهیم به شکل دیگر به او گفته میشود. و زمانی که به رشد عقلی مناسب برسد مفاهیم به شکل اصلی خود به او گفته میشود.
به همین روال قوم بنی اسرائیل که با افکار بت پرستی از مصر بیرون آمد نیاز داشت تا آرام آرام این افکار از او کنده شود. تا زمان تبعید قوم ، به انواع مختلف گرایش به بت پرستی در قوم دیده میشد. به عنوان مثال کتابهای اول و دوم پادشاهان و اول و دوم تواریخ به راحتی میبینید قوم تا رها میشد به بت پرستی گرایش پیدا میکردند.
در آن زمان برای مقابله با خطر بت پرستی هیچ چاره ای نبود جز اینکه با اقوام همسایه با خشونت رفتار شود و آثار بت پرستی بطور کلی برچیده شود. حتی حیوانات اقوام همسایه برای قربانی بت ها استفاده میشد و پرورش می یافتند ، بنابراین باید آنها نیز برچیده میشد!!
مشکل فقط پرستش بت نبود. بت پرستان به شکل فاجعه آوری بچه های خود را قربانی بت میکردند. یا حتی در مکان های بلند مراسم سکس مقدس برگزار میکردند تا زمین هایشان بارور شود!! حتی اقوامی مثل قوم لوط وجود داشتند که همجنس گرایی در آنها وجود داشت و به غریبه ها هم رحم نمیکردند!! و این خطر وجود داشت که قوم بنی اسرائیل نیز به فساد کشیده شوند. همه این ها باعث میشد بنی اسرائیل و همسایگان بت پرست ، با هم با خشونت برخورد کنند.
وقتی قوم به تبعید رفت متوجه شد تنها یک خدا وجود دارد و آن هم یهوه است . زیرا بارها خود را ثابت کرده بود و غیر قابل انکار بود. در طی تبعید قوم یاد گرفت با همسایه های خود باید مدارا کند. بنابراین به رشد مطلوب رسید. بعدها به مسیحیت میرسیم مکاشفه خدا به جایی میرسد که خدا خود جسم گرفت و در میان قوم ظاهر شد تا پیشگویی ها به حقیقت بپیوندد و خود قوم را شبانی کند و عهد جدیدی با قوم ببندد و کلام خود را بدون واسطه به گوش ما برساند.
به طور خلاصه این تمام چیزهایی بود که نیاز بود بدانید.
برای اطلاعات بیشتر ، لطفا درسهای آشنایی با کتابهای عهد قدیم را گوش فرا دهید.
آشنایی با کتاب مقدس - عهد قدیم (صوتی) - فارسی کاتولیک (farsicatholic.com)