پرسشگر
سلام و عرض ادب. میخواستم بپرسم آیا نظریه فرگشت و انتخاب طبیعی داروین برخلاف آموزه های کلیساست؟ و همینطور نظر کلیسا درباره این نظریه و مطالب مربوط به حیات اولیه و زیست شناسی چیست؟
مسئول پاسخگو
در پاسخ به:
سلام و عرض ادب. میخواستم بپرسم آیا نظریه فرگشت و انتخاب طبیعی داروین برخلاف آموزه های کلیساست؟ و همینطور نظر کلیسا درباره این نظریه و مطالب مربوط به حیات اولیه و زیست شناسی چیست؟
درود
سوال مشابه شما در یوکات (تعلیم رسمی کلیسای کاتولیک برای جوانان) پاسخ داده شده است:
فصل اول: من ایمان دارم به خدای پدر - فارسی کاتولیک (farsicatholic.com)
👈🏻 آیا می توان به رغم اعتقاد به تکامل به وجود یک آفریدگار نیز اعتقاد داشت؟
بله. درهای ایمان، به روی شناخت ها و فرضیه های علوم طبیعی گشوده است [٢٨2-289].
الهیات فاقد صلاحیت در علوم طبیعی است؛ و علوم طبیعی نیز در زمینه دانش الهیات صلاحیت لازم را ندارند. علوم طبیعی نمی توانند براساس جزمیات این را مردود شمارند که در آفرینش روند هایی هدفمند یافت می شود ؛ در عوض، ایمان نیز نمی تواند تعریفی برای آن ارائه دهد که این روند تکامل در طبیعت چگونه به شکل عینی رخ می دهد. یک مسیحی می تواند نظریه تکامل را به عنوان یک روش تشریح که یاری رسان است بپذیرد، به شرطی که به دام این آموزه خطا در نظریه تکامل گرفتار نشود که انسان محصول تصادفی مبتنی بر روندی زیستی است. پیش شرط ← نظریه تکامل این است که چیزی وجود دارد که قادر به تکامل است. اما بدینوسیله توضیحی ارائه نمی شود که این «چیز» از کجا آمده است. همچنین مسائل مربوط به هستی، سرشت، کرامت، رسالت، معنا و چرایی جهان و انسان ها را نیز نمی توان از راه های مبتنی بر علوم زیستی پاسخ داد. «نظریه تکامل» و ← نظریه آفرینش هردو به نوبه خود پا را از مرزهای خود فراتر می گذارند. باورمندان به نظریه آفرینش، اطلاعات و داده های موجود در کتاب مقدس (برای نمونه قدمت کره زمین، شش روز کاری در هفته) را با ساده انگاری، واژه به واژه می پذیرند.
👈🏻 آیا دنیا محصول تصادفات است؟
خیر. این خداوند است که مبداء دنیاست و نه تصادفات. جهان چه از لحاظ سرمنشاء خود و چه براساس آنچه به نظم درونی آن و هدفمندی آن مربوط می شود، محصول عواملی که به شکل «بی معنا» عمل می کنند، نیست.
مسیحیان معتقدند که می توان دستخط خداوند را در آفرینش او خواند. پاپ ژان پل دوم در سال ١٩٨٥ خطاب به دانشمندانی که از جهان به شکل عمومی به عنوان یک روند اتفاقی و بی معنی و بی مفهوم سخن می گویند، چنین می گوید: «درباره جهانی که در آن چنین نظمی پیچیده در عناصر و چنین هدفمندی بی نظیری در حیات آن وجود دارد، سخن گفتن از تصادف، مانند این است که از جست و جو برای پیدا کردن توضیح برای جهان، آن گونه که به نظر ما می آید، دست بکشیم. در واقع این کار، هم معنا با آن خواهد بود که معلول ها را بدون علت بپذیریم. این کار بدان می ماند که به روی فهم و شعور انسانی سرپوش بگذاریم، و بدین طریق مانع تفکر و جست و جوی او برای یافتن راه حل برای مشکلات شویم» ← 49.