📚قرائت چهارشنبه ۲۱نوامبر۲۰۲۴ - ۳۰ آبان ۱۴۰۳
قرائت اول - سال زوج مکاشفه 4/1-11
(قدوس خداوند خدا، قادر متعال،
آنكه بود و آنكه هست و آنكه مي آيد.)
بخشي از مکاشفه يوحنای رسول
من يوحنا، ديدم و اينك دري گشاده در آسمان
و صداي اول كه شنيده بودم همچون شيپوري
كه با من صحبت مي نمود، مي گفت: "به
اينجا بالا بيا و آنچه را كه بايد پس از اين
واقع شود به تو نشان خواهم داد". فوراً در
روح شدم و اينك تختي در آسمان قرار داده
شده بود و برآن تخت كسي نشسته بود. و
آن كه نشسته بود منظرش شبيه سنگ پشم
و عقيق بود. و گرداگرد تخت قوس و قزحي
شبيه منظر زمّرد. و گرداگرد تخت بيست و
چهار تخت و بر آن تخت ها بيست و چهار پير
نشسته، ملبس به جامه هاي سفيد و بر سر آنان
تاج هاي طلايي. و از تخت برق ها و صداها و
رعدها خارج مي شد، و در مقابل تخت هفت
مشعل آتش كه هفت روح خدا مي باشند. و در
مقابل تخت همچون دريايي شيشهاي مانند بلور
و در وسط تخت و گرداگرد تخت، چهار حيوان،
از رو و پشت پر از چشم: و حّي اول شبيه شير
است، و حّي دوم شبيه گاو نري جوان، و حّي سوم
صورتي مانند انسان دارد و حّي چهارم شبيه عقابي
است در حال پرواز، و هر يك از چهار حّي شش
بال دارند و دور تا دور و در درون پر از چشم
هستند. و روز و شب آرامي ندارند و مي گويند:
"قدوس، قدوس، قدوس خداوند خدا، قادر متعال،
آنكه بود و آنكه هست و آنكه مي آيد! و هر بار كه
اين حّيها آن كسي را كه بر تخت نشسته است، آن
كسي را كه تا ابدالاباد زنده است، جلال و اكرام و
سپاسگزاري بجا مي آورند، آن بيست و چهار پير
در مقابل آن كه بر تخت نشسته است، افتاده و در
مقابل آنكه تا ابد الاباد زنده است سجده مي نمايند
و تاج هاي خود را در مقابل تخت انداخته مي گويند:
"تو سزاواري اي خداوند و خداي ما كه جلال و اكرام
و قدرت را دريافت داري، زيرا اين تويي كه همه چيز
را آفريدي و به اراده توست كه وجود يافتند و آفريده شدند".
اين است سخن خدا. - خدا را سپاس باد.
مزمور برگردان مزمور 150
- قدوس است خداوند، خداي زندگان.
خدا را در قدس او تسبيح بخوانيد.
در فلكِ قوت او، او را تسبيح بخوانيد!
او را به سبب كارهاي عظيم او تسبيح بخوانيد.
او را به حسب كثرت عظمتش تسبيح بخوانيد.
- قدوس است خداوند، خداي زندگان.
او را به آواز كَرنا تسبيح بخوانيد.
او را با بربط و عود تسبيح بخوانيد.
او را با دف و رقص تسبيح بخوانيد.
او را با ذوات اوتار و ني تسبيح بخوانيد.
- قدوس است خداوند، خداي زندگان.
او را با صنج هاي بلندآواز تسبيح بخوانيد.
او را با صنج هاي خوشصدا تسبيح بخوانيد.
هركه روح دارد، خداوند را تسبيح بخواند.
- قدوس است خداوند، خداي زندگان.
سرود قبل از انجيل اول قرنتيان 15/10
هللويا- آنچه هستم مديون فيض خدا مي باشم
و فيض او نسبت به من هدر نرفته است - هللويا.
انجيل لوقا 19/11-28
(چرا پول مرا نزد صرافان نگذاشتي؟)
بخشي از انجيل لوقا - درود بر تو اي خداوند.
در آن ايام، عيسي مثلي افزود، زيرا وي نزديك
اورشليم بود و مردم ميپنداشتندكه ملكوت خدا
ميبايست آناً ظاهر شود. پسگفت: "نجيب زادهاي
به سرزميني دوردست رفت تا مقام پادشاهي را
دريافت دارد و بازگردد. وي ده تن از خادمان خود
را احضار نمود و به ايشان ده مين داده، به آنان گفت:
"تا زماني كه برميگردم، تجارت كنيد". ولي
همشهريانش كه از او نفرت داشتند، هيئتي پشت سر
وي فرستادند تا بگويند: "ما نميخواهيم اين شخص
بر ما سلطنت كند". و واقع شد كه چون پس از دريافت
مقام پادشاهي بازگشت، فرمود تا آن خادماني كه به
ايشان پول داده بود، نزد او احضار شوند تا بداند
كه هر يك در تجارت چه سودي برده است. اولي
آمد و گفت: "آقا، يك مينت، ده مين سود آورده است"
. وي به او گفت: "آفرين، اي خادم خوب. چون در
قليل اندک امين بودهاي، بر ده شهر حكومت كن".
آنگاه دومي آمد و گفت: "آقا، يك مينت پنج مين آورده
است". به وي گفت: "تو هم در رأس پنج شهر باش".
آنگاه ديگري آمد و گفت: "آقا، اين مين تو است. من
آن را در پارچهاي كنار گذاشته بودم. چون از تو
ميترسيدم، چرا كه مردي سختگير هستي. آنچه
را نگذاردهاي، برميداري و آنچه را نکاشتهاي،
درو ميكني". او به وي گفت: "اي خادم شرير،
از دهان خودت بر تو داوري ميكنم، تو ميدانستي
كه من مردي سختگير هستم كه آنچه را نگذاردهام،
بر ميدارم و آنچه را نكاشتهام، درو ميكنم.
پس چرا پول مرا نزد صرافان نگذاشتي؟
و در بازگشت آن را با بهرهاش دريافت ميكردم".
آنگاه به حاضران گفت: "مين را از او بگيريد و آن
را به شخصي كه ده مين دارد بدهيد". آنان به او گفتند:
"آقا او ده مين دارد". - "به شما ميگويم، به
هرآنكه دارد، داده خواهد شد، ولي از آنكه ندارد،
آنچه كه دارد نيز گرفته خواهد شد. و اما در مورد
دشمنانم كه نميخواستند من بر آنان سلطنت كنم،
آنان را به اينجا آوريد و در حضور من گردن زنيد".
عيسي اين را گفت و جلوتر از آنان راه اورشليم را در پيش گرفت.
اين است سخن خدا. - ستايش بر تو، اي مسيح.
تعمق
عيسي بايك مثل به كساني كه در مورد زمان ظهور
ملكوت خدا كنجكاوي ميكنند متذكر ميشود كه
آنچه اهميت دارد دانستن زمان نيست، بلكه يقين
بودن آن و لزوم استفاده درست از وقت و امكاناتي
است كه خدا در "غياب" خود در اختيار ما گذاشته
است. در بازگشت خداوند كه زمان آن مثل مراجعت
شخصي كه در زمانهاي قديم به سفري طولاني
رفته بود غيرقابل پيش بيني است، براي نحوه
استفاده از وقت و نعماتي كه خدا به ما عطا كرده
است، مورد بازخواست قرار خواهيم گرفت.
اگر از وقت و امكانات خود در راه خدمت به
سايرين استفاده كرده باشيم و سود آنرا به خدا
تقديم نمائيم، او پاداش خود را نيز بر آن خواهد
افزود "زيرا به هر كه دارد، داده شود."
اما اگر به هر دليلي "سرمايهاي" را كه خدا
از طريق استعدادها و امكاناتمان به ما بخشيده است،
به كار نياندازيم و در هر رسالتي كه داريم تنبلي و
سستي ورزيم، آنچه را كه داريم نيز از ما گرفته
خواهد شد و به عوض پاداش، سزاي خائنان را
دريافت خواهيم داشت.
كسي كه با بارور ساختن عطاياي خداوند، نشان
نميدهد كه با خداوند است، در واقع بر ضد اوست:
"هر كه با من نيست، برخلاف من است و هر كه
با من جمع نكند، پراكنده سازد" (متي 12/30).
خداوند كه در مقابل بسياري از گناهان كه شايد
بيشتر ناشي از ضعف انساني است تا سوءنيت،
با گذشت و بخشش بسيار برخورد مينمايد، گناه
بيتفاوتي، تنبلي و "ولرمي" را در امر همكاري
با وي در بناي ملكوت آسمان ناديده نميگيرد و
آنرا تحمل نميكند: "اعمال تو را ميدانم كه نه
سرد و نه گرم هستي. كاش كه سرد بودي يا گرم.
لهذا چون ولرم هستي، يعني نه گرم و نه سرد،
تو را از دهان خود قي خواهم كرد" (مكاشفه 3/15).
* آيا در مقابل عطاياي خداوند بيتفاوت و "ولرم"
هستيم؟ چگونه ميتوانيم زندگي خود را تغيير دهيم
و تا فرصت باقي است اين سرمايه شگفت را به كار بياندازيم؟
* براي اين فيض دعا كنيم كه با تلاشي خستگي
ناپذير، در وفاداري به خداوند و پاسخ دادن به
محبت او رشد نمائيم و با انديشيدن به روز داوري،
با تعهد و حس مسئوليت بيشتري از استعدادها و
امكاناتمان در راه پيشبرد ملكوتش استفاده كنيم