خداوند در قلب ما گرایشی برای جست وجو و یافتنش نهاده است. آگوستین مقدس می گوید: «تو ما را در گرایش به سوی خود آفریده ای و قلب ما تا وقتی در تو آرامش نیابد، ناآرام است». به این تمایل به سوی خدا ← دین می گویند [27-30].
این امری طبیعی است که انسان خدا را بجوید. تمام تلاش او برای دست یافتن به حقیقت و خوشبختی، جست وجوی کسی است که او را به شکل قطعی به نزد خود می پذیرد، به شکل قطعی راضی می سازد و به شکل قطعی به خدمت می گیرد. تازه هنگامی که انسان خدا را می یابد، می تواند به خود پی ببرد. «کسی که در جست وجوی حقیقت است، در واقع در جست وجوی خداست، چه بر این امر واقف باشد چه نباشد» (قدیس ادیت اشتاین) ← 5، 281-285.
بله. فهم و شعور انسانی مطمئناً قادر به پی بردن به وجود خداست [31-36، 44- 47].
جهان نمی تواند سرچشمه و هدف نهایی خود را در خود داشته باشد. در هر آنچه وجود دارد، چیزی بیش از آنچه می بینیم، نهفته است. نظم، زیبایی و تکامل جهان، به چیزی بیش از خود و به خدا اشاره می کند. هر انسانی برای حقیقت، نیکی و زیبایی، روی گشاده و پذیرا دارد. او در درون خود صدای وجدانش را می شنود که او را به نیکی فرامی خواند و از بدی دور می سازد. کسی که با فهم و شعور خود این گام را بردارد، خدا را خواهد یافت.
شناخت خدای نادیدنی، برای روح انسان همانند چالشی بزرگ است. برخی به دلیل وحشت از این کار، از آن فاصله می گیرند. بعضی نیز نمی خواهند خدا را بشناسند، زیرا در این صورت باید زندگی شان را تغییر دهند. هر که می گوید سئوال کردن راجع به خدا بی معنی است، زیرا این پرسشی بی پاسخ است، در واقع راحت طلب است [37-38] ← 357.
=
ما انسان ها با این که محدود هستیم و عظمت بیکران خداوندی در اصطلاحات محدود انسانی نمی گنجد، بااین حال قادر هستیم درباره خدا به شکل صحیح صحبت کنیم [39-43، 48].
ما برای این که بتوانیم راجع به خدا چیزی بگوییم، از تصاویر ناقص و تصورات محدود خود استفاده می کنیم، پس هر کلامی درباره خدا، الزاماً این پیش شرط را در خود دارد که زبان ما قادر به بیان عظمت خدا نیست. بنابراین باید همواره زبان خود را برای سخن گفتن درباره خدا، پاک سازیم و اصلاح کنیم.