مسیحیان از زمان های بسیار قدیم دستکم صبح، پیش از صرف هر وعده غذایی و شب دست به دعا برمی داشتند. کسی که به شکل منظم دعا نمی کند، پس از گذشت زمان اندکی، دعا را به کل فراموش خواهد کرد [2697-2698، 2720].
کسی که به انسان دیگری عشق می ورزد و در تمامی طول روز کوچک ترین نشانه ای از عشق خود را برای او ارسال نمی کند، براستی به او عشق نمی ورزد. درباره خدا نیز چنین است. کسی که براستی خدا را می جوید، پیوسته نشانه هایی از گرایش خود به نزدیکی و دوستی با او را از خود صادر می کند. صبح از خواب برخاستن و روز را به خدا اهداء کردن، ← برکت او را خواستن و تمنای «همراهی» او، در هر دیدار و هر تنگنایی، سپاسگزای از او بویژه پیش از صرف غذا، در پایان روز، همه چیز را به او سپردن، از او طلب بخشش کردن و برای خود و دیگران صلح و آرامش خواستن، همه اینها به منزله یک روز فوق العاده است ، انباشته از نشانه های حیات که همگی به خدا منتهی می شوند ← 188 .
بله، دعا می تواند به شکل کلام، تعمق یا اندرنگری باشد. لازمه هر سه نوع دعا، توجه قلبی کامل است [2699، 2721].
-
دعا در درجه نخست، اعتلا بخشیدن به قلب تا سرحد خداست. لیکن عیسی (یسوع یا یشوعا) خود، دعا کردن با کلام را آموزش داد. او با دعای پدر ما، کامل ترین نوع دعای کلامی را به شکل وصیت خود، مبنی بر این که چگونه باید دعا کنیم، برای ما برجای گذاشت [2700-2704، 2722].
به هنگام دعا نباید فقط اندیشه های مبتنی بر تقوا را به خود راه دهیم. باید هر آنچه را هم در قلب داریم، بازگو کنیم و در قالب شکایت، تمنا، ستایش و سپاس به درگاه خدا تقدیم کنیم. در اغلب موارد، این دعاهای کلامی مفصل - مزامیر و سروده های کتاب مقدس، ای پدر ما و ← درود به تو ای مریم - هستند که ما را به سوی محتوای راستینِ دعا رهنمون می شوند و داوطلبانه به یک دعای باطنی می انجامند ← 511-527.
ماهیت دعای تعمق، جست و جویی همراه با نیایش است که از متن یا تصویری مقدس نشأت می گیرد و فرد طی آن، برای دریافتن اراده الهی، نشانه ای الهی یا حضور خدا، دست به پژوهش و مطالعه می زند [2705-2708].
متون و تصاویر مقدس را نمی توان، همانند مطالب درج شده در یک روزنامه که بی واسطه به ما مربوط نمی شوند، «خواند». باید در این متون و تصاویر تعمق کرد، یعنی باید قلب را به سوی خدا ارتقاء داد و خطاب به او گفت که برای آنچه خدا از راه مطلب مطالعه شده یا تصویرِ نظاره شده به ما می گوید، آمادگی کامل و روی گشاده وجود دارد. علاوه بر متون کتاب مقدس، متون بسیاری که آدمی را به سوی خدا رهنمون می شوند، برای کاوشی همراه با تعمق مناسب هستند ← 16.
دعای اندرنگرانه، محبت، سکوت، گوش سپردن و حضور داشتن در پیشگاه خدا است [2709-2719، 2724].
برای دعای اندرنگرانه به زمان، قاطعیت و بویژه قلبی پاک نیاز داریم. این نیایش به معنای سرسپاری فروتنانه و همراه با نیازمندی از سوی مخلوقی است که با فرو افکندن همه صورتک ها، به محبت ایمان دارد و خدا را با قلب خود می جوید. دعای باطنی اغلب، دعای قلبی و ← اندرنگرانه نیز نامیده می شود ← 463.
یک فرد مسیحی در← تعمق در جست و جوی سکوت است تا نزدیکی خدا را تجربه کند و در حضور او به آرامش دست یابد. او به تجربه ملموسِ حضور او به شکلِ یک عطیه که شایستگی آن را نداشته است، امید دارد؛ اما او انتظار ندارد که به این عطیه به عنوان دستاورد یک فن خاص برای تعمق دست یابد.
← تعمق می تواند برای ایمان، تقویت و بلوغ انسان ها بسیار یاری رسان باشد. اما فنونی از تعمق که تجربه کردن خدا و یا حتی پیوند روحانی با خدا را وعده می دهند، به منزله کلاهبرداری هستند. بسیاری انسان ها بنا به این گونه وعده و وعید های نادرست، اعتقاد دارند که خدا آنان را ترک کرده است، زیرا او را احساس نمی کنند. اما نمی توان خدا را مجبور کرد که خود را به واسطه روش هایی ویژه به زور به انسان ها آشکار سازد. اوست که خود هر وقت و به هر نحوی که بخواهد با ما ارتباط برقرار می کند.
مرشدان روحانی در همه زمان ها، رشد و بالندگی در ایمان و در محبت خدا را نبردی تشریح کرده اند که در آن، مسأله مرگ و زندگی مطرح است. رزمگاه، باطن آدمی است. سلاحِ فرد مسیحی همان نیایش اوست. ما مختار هستیم اجازه دهیم خودخواهی بر ما غلبه کند، خود را به هیچ و پوچ سپاریم و سردرگم شویم یا خدا را از آن خود سازیم [2725-2752].
کسی که مایل است دست یه دعا زند، باید ابتدا بر تنبلی خود غلبه کند. حتی پدران در بیابان نیز با چیزی که امروزه «بی حوصلگی» نامیده می شود، در مقام کاهلی (Akedia) آشنایی داشتند. بی میلی نسبت به خدا، معضل بزرگی در زندگی روحانی آدمی است. روح حاکم بر زمانه نیز برای دعا معنا و مفهومی قائل نیست و تقویم های انباشته از برنامه های کاری و ملاقات ها نیز جایی برای دعا باقی نمی گذارند. همچنین باید با آن ابلیسی مبارزه کرد که دست به هرکاری می زند تا آدمی را از سرسپاری اش به خدا باز دارد. اگر خدا مایل نبود که ما در ، به سوی او رهنمون شویم، امکان پیروزی ما در این نبرد هم فراهم نمی آمد.
ویژگی دعا درحقیقت این است که آدمی از من به تو و از خودمحوری به گشاده رویی کامل می رسد. کسی که به راستی دعا می کند، می تواند این را دریابد که خدا سخن می گوید و این که او اغلب به گونه ای متفاوت با آنچه آرزویش را می کنیم یا انتظارش را داریم، سخن می گوید.
نیایشگرانِ صاحب تجربه، گزارش می دهند که فردی که از حالت دعا بیرون می آید، اغلب حال و هوای دیگری نسبت به زمان پیش از دعا دارد. گاه انتظارهایی برآورده می شود: انسان غمگین است و تسلا می یابد؛ انسان جسارت خود را از دست داده و قوایی تازه می یابد. اما ممکن است آدمی مایل باشد دشواری هایی را فراموش کند، اما به ناآرامی های ژرف تری گرفتار آید؛ این که شخص بخواهد آرام بگیرد، اما در عوض، خود را در پیشگاه تعهدی تازه بیابد. امکان دارد ملاقاتی راستین با خداوند، یعنی ملاقاتی که پیوسته در دعا دست می دهد، تصوراتی را که ما نسبت به خدا و دعا داشته ایم، به کل مختل سازد.
در دعا، هدف موفقیتی سطحی نیست، بلکه دست یافتن به اراده و نزدیکی خداست. بویژه باید گفت که سکوت ظاهری خداوند به منزله دعوتی برای آن است که گامی فراتر رویم - با یک سرسپاری خستگی ناپذیر، ایمانی بی حد و مرز و انتظاری بی پایان. کسی که دعا می کند، باید این آزادی کامل را برای خدا قائل باشد که هر زمان که خواست با او سخن بگوید، هر زمان که می خواهد هر آنچه را که می خواهد تحقق بخشد و خود را آن گونه به فرد اهداء کند که خود می خواهد [2735-2737].
ما اغلب می گوییم: دعا کردم و فایده ای نداشت. شاید به اندازه کافی با قدرت و تمرکز دعا نمی کنیم. براین اساس، پدر روحانی [شهر] آرس یکبار به یکی از براداران دینی خود که از ناکام ماندن دعاهای خود شکوه سرداده بود، گفت: «تو دعا کردی، ناله و فغان سر دادی... اما آیا روزه هم گرفتی؟ شب ها بیدار ماندی؟» ممکن هم هست که ما از خدا چیزهای نادرستی را مطالبه می کنیم. قدیس ترزای آویلا یکبار چنین گفت: «نه برای بارهای سبک تر در زندگی، بلکه برای شانه های قوی تر دعا کن!» ← 40، 49.
حواس پرتی در حین دعا، احساس خلاء و بی حسی درونی، و حتی احساس اکراه نسبت به دعا، تجربه هایی هستند که هر نیایشگری پشت سرمی گذارد. در این حالت، پایداری ورزیدن در وفاداری، خود به منزله یک دعا است [2729، 2733].
حتی ترز قدیس اهل لیزیو نیز برای درازمدت قادر نبود نشانه ای از محبت خدا را در خود احساس کند. اندکی پیش از مرگش، خواهر او سلین شب هنگام به دیدارش رفت. او دید که ترز انگشتان دست خود را در هم گره زده است. سلین پرسید: «چه می کنی؟ سعی کن بخوابی». ترز پاسخ داد: «نمی توانم. به شدت در رنج و عذابم. اما دارم دعا می کنم». - «و به عیسی (یسوع یا یشوعا) چه می گویی؟» - «چیزی به او نمی گویم. دوستش دارم».
کسی که دست به دعا برمی دارد، از واقعیت نمی گریزد؛ بیشتر باید گفت که او چشمان خود را به روی تمامی واقعیت می گشاید. او از خدای قادر متعال برای پایداری ورزیدن در واقعیت، قدرت و نیرو می گیرد.
دعا کردن مانند پمپ بنزینی است که بتوان در آن برای راه دراز زندگی و چالش های جهان خارج نیرو و انرژی دریافت کرد. دعا به منزله گریز از واقعیت نیست، بلکه به معنای ژرف تر شدن در آن است. دعا، زمان را نمی رباید، بلکه زمان باقی مانده را دوبرابر می افزاید و آن را با معنای درونی انباشته می سازد.
دعا همیشه امکان پذیر است. دعا حیاتی است. دعا کردن و زیستن را نمی توان از یکدیگر جدا ساخت [2742-2745، 2754].
این گونه نیست که بتوان با ادای چند کلمه به هنگام صبح و شب خدا را قانع کرد. زندگی ما باید خود به دعا تبدیل شود و دعاهای ما باید به زندگی بدل گردند. هر تاریخچه زندگی مسیحی نیز به منزله یک تاریخچه دعا است، تلاشی منحصر به فرد و درازمدت برای این که پیوسته ژرف تر و ژرف تر با خدا یکی شویم. از آنجا که در وجود بسیاری مسیحیان این حسرت وجود دارد که در قلب خود همواره با خدا باشند، آنان به دعا موسوم به «دعای عیسی (یسوع یا یشوعا)» روی می آورند که بویژه در کلیساهای شرق از قدیم مرسوم بوده است. فرد نیایشگر می کوشد یک فرمول نیایشی ساده را که معروف ترین آن عبارت است از :«ای عیسی (یسوع یا یشوعا) خداوند، پسر خدای زنده، بر منِ گناهکار رحم کن!» چنان در زندگی روزمره خود همراه سازد که به یک نیایش دائمی تبدیل شود.