خدا انسان را به شکل مرد و زن آفرید. او آنان را برای یکدیگر و برای محبت به یکدیگر آفرید. او همچنین آنان را با گرایش های شهوانی و توان های جنسی خلق کرد. خدا آنان را برای انتقال حیات آفرید [2331-2333، 2335، 2392].
مرد یا زن بودن، شاخص هایی ژرف و بنیادی در وجود انسان ایجاد می کند؛ این به منزله گونه ای متفاوت از احساس کردن، گونه ای دیگر از محبت ورزیدن، گونه ای متفاوت از تعهدپذیری از نظر نگهداری فرزند و راهی متفاوت از ایمان است. از آنجا که خدا می خواست که مرد و زن برای یکدیگر باشند و در محبت یکدیگر را تکمیل کنند، آنان را متفاوت نیز آفرید. از این روست که زن و مرد از لحاظ جنسی و روحی جذب یکدیگر می شوند. هنگامی که زن و مرد به یکدیگر عشق می ورزند و با یکدیگر همبستر می شوند، عشق آنان ژرف ترین شکل معنایی را به خود می گیرد. همان گونه که خدا در محبت خود، خلاقانه عمل می کند، انسان ها نیز می توانند در عشق خود نقش آفرینشگری داشته باشند و به فرزندانشان حیات بخشند ← 64، 260، 416-417.
خیر، خدا مرد و زن را در مقام افراد انسانی، منزلتی یکسان بخشیده است [2331، 2335].
مردان و زنان، انسان هایی آفریده شده به صورت خدا و به واسطه عیسی (یسوع یا یشوعا) مسیح، فرزندان نجات یافته خدا هستند. تبعیض قائل شدن برای این انسان یا طرد کردن او فقط به این دلیل که او مرد یا زن است، همان اندازه غیرمسیحایی است که غیرانسانی. اما منزلت مساوی و حقوق مساوی به معنای همسانی نیست. همسان پنداری که در آن ویژگی های خاص زن و مرد نادیده گرفت شده باشد، با آرمانِ آفرینش از سوی خدا مغایرت دارد ← 61، 260.
محبت اهدای آزادانه قلب خود است [2346].
انباشته از محبت بودن یعنی چیزی را چنان خواستنی دانستن که انسان بتواند از خود بیرون آید و خود را وقف آن سازد. یک موسیقیدان می تواند خود را وقف آثار موسیقایی خود کند. یک مربی مهد کودک می تواند با تمام وجود، خود را وقف کودکانی کند که به او سپرده شده اند. محبت را در هر نوعی از دوستی می توان یافت. اما زیباترین شکل از محبت بر زمین، عشق میان زن و مرد است که در آن دو انسان برای همیشه خود را وقف یکدیگر می کنند. هر نوع از محبت میان انسان ها، صورتی از محبت الهی است، محبت خدا که خاستگاه اصلی همه محبت است. محبت، درونی ترین امرِ مربوط به خدای سه گانه است. در خدا، تبادلی پایدار و یک از خودگذشتگی همیشگی وجود دارد. با جاری شدن محبت الهی، ما انسان ها در محبت جاودان خدا مشارکت داریم. هرچه یک انسان بیشتر محبت بورزد، به همان نسبت بیشتر به خدا شباهت می یابد. محبت باید شاخص سراسر زندگی بشر باشد، اما بویژه عمیقاً و مشخصاً در آنجا به تحقق رسد که مرد و زن در زندگی زناشویی خود به یکدیگر عشق بورزند و «یک تن» گردند (پی، 2: 24) ← 309.
رابطه جنسی و عشق ارتباطی غیرقابل تفکیک با یکدیگر دارند. برای برقراری رابطه جنسی به چهارچوبی از عشقی وفادارانه و معتمدانه نیاز است [2337].
هرکجا که رابطه جنسی از عشق مجزا باشد و فقط به قصد ارضای جنسی صورت گیرد، معنا و مفهوم پیوند جنسی میان زن و مرد مختل می شود. پیوند جنسی، زیباترین شکل بیانی عشق در قالب جسمی- ذهنی است. انسان هایی که در جست و جوی رابطه جنسی بدون عشق هستند، دروغ می گویند، زیرا نزدیکی جسمی در این حالت با نزدیکی قلب های با یکدیگر همخوانی ندارد. کسی که مسئولیت زبان بدن خود را برعهده نمی گیرد، به جسم و روح خود لطمه ماندگار وارد می آورد. در این حالت، رابطه جنسی غیرانسانی می گردد و به ابزار لذت تنزل می یابد و تا سرحد یک کالا خود را خوار می سازد. فقط عشق همراه با تعهد و پایداری در پیوند زناشویی است که فضا را برای یک رابطه جنسی انسانی و سعادتی پایدار فراهم می سازد.
عشق پاکدامنانه، عشقی است که با کلیه نیروهای درونی و بیرونی که قصد ویرانی این عشق را دارند، مقابله می کند. فردی پاکدامن است که آگاهانه زندگی جنسی خود را پذیرفته باشد و آن را به خوبی با شخصیت خود همگرا ساخته باشد. ← پاکدامنی و ریاضت به یک معنا نیستند. فردی هم که در زندگی زناشویی خود از یک زندگی جنسی فعالانه برخوردار است، باید پاکدامن باشد. انسان زمانی پاکدامنانه رفتار می کند که عملکرد جسمی او بیانی از عشق معتمدانه و وفادارانه او باشد [2238].
← پاکدامنی را نباید با زهدفروشی اشتباه گرفت. کسی که با پاکدامنی زندگی می کند، بازیچه شهوات خود نیست، بلکه زندگی جنسی خود را آگاهانه، از سر عشق و به عنوان بیانی از این عشق نگاه می دارد. عدم پاکدامنی، محبت را تضعیف می کند و معنا و مفهوم آن را تیره و تار می سازد. کلیسای کاتولیک مدافع یک رویکرد کامل با عشق و امور جنسی است. این در درجه اول شامل لذت جنسی است که چیزی نیک و زیباست. در درجه دوم، عشق شخصی انسان قرار دارد و در درجه سوم، حس پاسداشت حیات، یعنی آمادگی پذیرفتن فرزند. کلیسای کاتولیک بر این باور است که این سه جنبه، به یکدیگر تعلق دارند. یعنی اگر مردی زنی را فقط برای لذت جنسی در اختیار داشته باشد، زن دومی را برای عشق و عاشقی شخصی و زن سوم را برای بچه دار شدن، هر سه نفر را آلت دست قرار داده و هیچ یک را براستی دوست ندارد.
کسی پاکدامنانه زندگی می کند که در راه عشق خود آزاد باشد و برده شهوات و خواسته های خود نگردد. بنابراین هرآنچه به آن کمک کند که انسان به فردی بالغ تر، آزادتر و دوست داشتنی تر، با روابط اجتماعی پربارتر تبدیل شود، به عشق پاکدامنانه نیز یاری می رساند [2338-2345].
انسان از راه پرورش اخلاقیات فردی در راه عشق خود آزاده می گردد، اخلاقیاتی که هر انسانی باید در هر سنی که باشد، کسب، تمرین و حراست کند. همزمان این امر به انسان کمک می کند که او در هر موقعیتی که باشد به فرامین خداوند وفادار بماند، به دام وسوسه ها فرو نغلتد، از هر شکلی از زندگی دوگانه و یا ← ریاکاری بپرهیزد و از خدا بخواهد او را از وسوسه ها در امان نگاه دارد و در عشقش قوی سازد. سرآخر باید گفت که توانایی زیستنِ یک عشق پاک و منحصر به یک نفر، رحمت و یک عطیه الهی فوق العاده به شمار می رود.
بله، هر فرد مسیحی باید عشق خود را پاکدامنانه زندگی کند، چه جوان باشد چه مسن، به تنهایی زندگی کند یا متأهل باشد [2348-2349، 2394].
همه انسان ها به زندگی زناشویی فراخوانده نشده اند، اما هر انسانی به عشق فراخوانده شده است. ما برای آن ساخته شده ایم که زندگی خود را وقف کنیم؛ بسیاری در قالب زندگی زناشویی، برخی دیگر به شکل تجردِ داوطلبانه در راه ملکوت خدا و عده ای دیگر به این شکل که تنها، اما برای دیگران زندگی کنند. سراسر زندگی انسان در عشق و محبت معنا می یابد. پاکدامن بودن به معنای عشق ورزیدن با قلب تقسیم نشده است. انسانی که پاکدامن نیست، از هم گسیخته و اسیر است. انسانی که عشقی راستین را در خود پرورش می دهد، آزاد، قدرتمند و نیک است؛ او قادر است در محبت دست به فداکاری زند. مسیح اینچنین بود که خود را به طور کامل وقف ما و همزمان به طور کامل وقف پدر آسمانی کرد، یعنی نمونه ای از ← پاکدامنی، زیرا که او الگوی راستین محبت قدرتمندانه است.
زیرا کلیسا می خواهد عشق را پاس بدارد. هیچ انسانی قادر نیست چیزی ارزشمندتر از خود را به دیگری هدیه کند. «تو را دوست دارم» برای هر دو طرف به این معناست: «فقط تو را می خواهم، تو را به طور کامل می خواهم و تو را برای همیشه می خواهم!» از آنجایی که این امر همواره مصداق دارد، درواقع نمی توان «تو را دوست دارم» را به طور موقت یا به منظور آزمایش ادا کرد، حتی با زبان جسم [2350،2391].
عده بسیاری در روابط جنسی خود پیش از ازدواج، جدیت دارند. اما این نوع روابط دو ایراد دارند که با عشق سازگار نیست: «گزینه خروج» و هراس از بچه دار شدن. به دلیل آن که عشق بی نهایت بزرگ، بی نهایت مقدس و بی نهایت منحصر به فرد است، کلیسا به تأکید از جوانان می خواهد برای برقراری روابط جنسی، تا پس از ازدواج شکیبایی به خرج دهند ← 425.
خدا ما را در هر لحظه از زمان و در هر وضعیت بغرنجی از زندگی، حتی در زمانی که گناه می ورزیم، دوست دارد. خدا به ما کمک می کند تمامی حقیقت مربوط به عشق را جست و جو کنیم و راه هایی بیابیم تا این عشق را پیوسته به شکل واضح تر و قاطعانه تری به تحقق برسانیم.
جوانان می توانند با صحبت کردن با یک ← کشیش یا مسیحیانِ قابل اعتماد و باتجربه در جست و جوی راهی برآیند که به تحقق هرچه شفاف تر عشق آنان می انجامد. آنان همزمان درخواهند یافت که هر زندگی به منزله یک روند جاری است و هرچه هم که همواره رخ داده باشد، می تواند به کمک خدا، سرآغاز تازه ای بیابد.
خودارضایی نوعی شدید از تخلف درقبال عشق است، زیرا تحریک شهوات را به ابزاری شخصی تبدیل می سازد و مانع شکوفایی کامل عشق میان زن و مرد می گردد. از این رو «رابطه جنسی با خود»، به خودی خود یک تناقض است [2352].
کلیسا خودارضایی را تا سرحد عملی شیطانی مردود نمی شمارد، اما نسبت به بی زیان جلوه دادن آن نیز هشدار می دهد. در حقیقت امر نیز عده بسیاری از جوانان و بزرگسالان در خطر آن قرار دارند که با روی آوردن به تصاویر، فیلم ها و کالاهای عرضه شده در اینترنت که شهوت آفرین هستند، به جای آن که با برقراری رابطه ای شخصی، عشق را بیابند، به انزوا برسند. انزوا می تواند به بن بست منجر شود تا جایی که خودارضایی به اعتیاد تبدیل گردد. اما هیچ انسانی با این شعار به خوشبختی نمی رسد که «برای رابطه جنسی به کسی نیاز ندارم؛ این کار را هر طور که بخواهم و هر زمان که نیازش باشد، با خودم انجام می دهم».
منظور از زنا (برگرفته از واژه یونانی pornei) در اصل برقراری روابط جنسی بت پرستانه است، برای نمونه روسپیگری در معابد. بعدها این اصطلاح به کلیه انواع عملکردهای جنسی خارج از فضای تأهل اطلاق شد.
زنا اغلب برپایه فریفتگی، دروغ، خشونت، اعتیاد و سوءاستفاده صورت می گیرد. بنابراین می توان گفت که زنا تخلف سنگینی درقبال عشق است؛ این کار به منزلت بشری آسیب می زند و معنا و مفهوم رابطه جنسی در انسان ها را مخدوش می سازد. دولت ها وظیفه دارند، بویژه افراد نابالغ را در قبال این گونه عملکردها حفظ و حراست کنند.
در فحشاء، «عشق» به کالا تبدیل می شود و انسان تا سرحد ابزاری برای ارضای شهوات تنزل درجه پیدا می کند. از این رو، فحشاء به منزله تخلفی سنگین در قبال منزلت بشری و گناهی سنگین در قبال عشق است [2355].
سوداگران فحشاء - معامله گران انسان و دلالان محبت - بدون شک در مقایسه با زنان، مردان، کودکان و جوانانی که اغلب به زور یا براساس اعتیاد، تن خود را می فروشند، مرتکب گناه سنگین تری می شوند.
کسی که از عشق سوءاستفاده می کند تا روابط جنسی انسانی را از حالت یک رابطه صمیمانه و نزدیک میان دو همسر که کلی سالم به یکدیگر عشق می ورزند، خارج سازد و آن را به کالایی تجاری تبدیل سازد، مرتکب گناه سنگینی می شود. کسی که محصولات پرنو تولید یا استفاده می کند یا آنها را به فروش می رساند، منزلت بشری را خدشه دار ساخته دیگران را به سوی گناه گمراه می سازد [2523].
پرنوگرافی گونه ای انحرافی از فحشاء است، زیرا در آن، این نکته القاء می شود که در ازای پرداخت هزینه، «عشق» عرضه می شود. بازیگران، تولیدکنندگان و سوداگران این بازار، به یک اندازه در این جرم سنگین درقبال محبت و منزلت بشری سهیم هستند. کسی که از دستاوردهای پرنو استفاده می کند، در فضای مجازی پرنو فعالیت دارد یا در فعالیت های پرنوگرافی شرکت می کند، در حوزه گسترده ای از فحشاء جای دارد و درواقع از تجارت های میلیاردی و آلوده در حوزه امور جنسی پشتیبانی می کند.
کسی که به دیگری تجاوز می کند، به طور کامل منزلت او را پایمال کرده است. او با خشونت وارد خصوصی ترین فضای انسانی می شود و بنیانِ قابلیت این انسان برای عشق ورزیدن را متزلزل می سازد [2356].
فرد متجاوز مرتکب جرمی در قبال ماهیت عشق می شود. این که پیوند جنسی، منحصراً در چهارچوب عشق و به شکل آزادانه صورت گیرد، جزئی ماهوی از این پیوند است. با این تعریف، امکان دارد حتی در زندگی زناشویی، تجاوز صورت گیرد. سنگین ترین نوع تجاوز به عنوان یک جرم در قالب مناسبات اجتماعی، سلسله مراتبی، شغلی یا خویشاوندی صورت می گیرد، برای نمونه میان والدین و فرزندان یا میان آموزگاران، مربیان، روحانیون و افراد تحت حمایت ایشان ← 386.
صرنفظر از این واقعیت که کاندم، راه صد در صد مطمئنی برای جلوگیری از ابتلا به این بیماری به شمار نمی رود، کلیسا استفاده از آن ر ابه عنوان ابزاری صرفاً یک طرفه و مکانیکی برای مبارزه با ویروس بیماری ایدز مردود می شمارد و مدافع رواج اخلاقیات جدیدی در حوزه ارتباط های انسانی و ایجاد دگرگونی در ذهنیت های اجتماعی است.
فقط وفاداری واقعی و چشم پوشی از برقراری روابط جنسی سبکسرانه است که انسان را از ویروس ایدز در امان نگاه می دارد و رفتاری بی عیب و نقص و یکپارچه را در قبال عشق به انسان می آموزد. احترام گذاشتن به منزلت برابر زنان و مردان، دغدغه نشان دادن نسبت به سلامتی خانواده، رفتار مسئولانه درقبال غرایز و چشم پوشی (به زمان مناسب) از پیوند جنسی، درزمره این رفتار همه جانبه هستند. در کشورهای افریقایی که با رواج فعالیت های اجتماعی همه جانبه در این زمینه، یک چنین رفتاری تشویق شده، میزان آلودگی به ویروس این بیماری به مراتب کاهش یافته است. از این گذشته، کلیسای کاتولیک دست به هر کاری می زند تا به انسان های مبتلا به ایدز یاری رساند.
خدا انسان را زن و مرد آفریده و آنان را از نظر جسمی نیز برای یکدیگر ساخته است. کلیسا، انسان هایی را که احساسات همجنس گرایانه دارند، بی قید و شرط پذیرا می شود. درقبال آنان نباید رفتاری تبعیض آمیز صورت گیرد. همزمان کلیسا درباره کلیه روابط همجنس گرایانه اعلام می کند که آنها با نظام آفرینش انسان سازگاری ندارند [2358-2359] ← 65.
-
1. یگانگی: ازدواج پیمانی است که بنا به ماهیتش، باعث یکپارچگی جسمی، فکری و روحی میان زن و مرد می گردد؛
2. فسخ ناپذیری: ازدواج «تا زمانی که مرگ شما را از یکدیگر جدا سازد» اعتبار دارد؛
3. آمادگی بچه دار شدن: درهای هر زندگی زناشویی باید به روی بچه دار شدن باز باشد؛
4. تلاش برای رفاه حال شریک زندگی [2360-2361، 2397-2398].
اگر یکی از طرفین در زمان عقد پیمان زناشویی، یکی از عناصر یادشده را قبول نداشته باشد، ← آیین فیض بخش ازدواج اصلاً صورت نمی گیرد ← 64، 400.
بنا به خواسته خدا، مرد و زن باید با یکدیگر رابطه ای جنسی و شهوانی داشته باشند تا پیوسته پیوند عمیق تری در عشق خود بیابند و برمبنای عشق خود فرزندانی به دنیا آورند [2362-2367].
جسم انسان، شهوات او و شادمانی های شهوانی او در مسیحیت از جایگاهی متعالی برخوردارند: «مسیحیت... بر این باور است که این یک ماده نیک است که خدا خود زمانی به شکل انسان درآمد، این که حتی در ملکوت خداوند به ما گونه ای پیکره انسانی عطا می شود و این پیکره، بخشی اساسی از سعادت، زیبایی و نیروی ما است. مسیحیت بیشتر از هر دین دیگری، زندگی زناشویی را ارج می گذارد و جلال می بخشد. تقریباً همه اشعار عاشقانه ارزشمند جهانِ ادبیات را مسیحیان سروده اند و مسیحیت با هر فردی که ادعا کند، رابطه جنسی به خودی خود امر بدی است، مخالفت می ورزد» (سی.اس. لوئیسC.S. Lewis). البته لذت به خودی خود مقصود و هدف نیست. هرکجا که لذتِِ طرفین تنها هدف باشد و پذیرای زندگی جدیدی نباشد که قرار است از آن حاصل گردد، لذت با ماهیت عشق همخوانی ندارد.
فرزند به منزله آفریده و عطیه ای از سوی خدا است که از طریق عشق والدین خود به دنیا می آید [2398،2378].
عشق راستین خواستار در خود فرورفتنِ طرفین نیست. عشق درهای خود را زمانی می گشاید که کودکی از آن حاصل گردد. کودکی که نطفه اش بسته می شود و سپس به دنیا می آید، «درست» نشده و محصول ژن های پدر و مادر خود نیز نیست. او یک آفریده کاملاً جدید و منحصر به فرد، مجهز به روح ویژه خود است. بنابراین کودک درواقع به والدین تعلق ندارد و دارایی آنان به شمار نمی رود ←368، 372.
یک زوج مسیحی آن تعداد از فرزندان را دارد که خدا به آنان می بخشد و خود قادر به پذیرفتن مسئولیت آنان هستند [2373].
همه فرزندانی که خدا به انسان می بخشد، به منزله عطیه و ← برکتی بزرگ هستند.این بدان معنا نیست که یک زوج مسیحی نباید ملاحظه ای در این زمینه داشته باشد که با وضعیت اقتصادی، اجتماعی و بهداشتی خود مسئولیت چه تعدادی از فرزندان را می تواند برعهده داشته باشد. اگر «به رغم» شرایط نامساعد، کودکی به دنیا آمد، باید از او با شادمانی و آمادگی استقبال کرد و او را با عشق فروان پذیرا شد. عده بسیاری از زوج های مسیحی با اعتماد به خدا، جسارت تشکیل خانواده هایی را به خرج داده اند که به شکل نامتعارفی بزرگ هستند.
بله، یک زوج مسیحی مجاز است و همچنین باید با عطیهِ بخشیدن حیات به دیگری مسئولیت پذیرانه برخورد کند [2368-2369، 2399].
برخی اوقات، موقعیت هایی اجتماعی، روانی یا بهداشتی حاکم است که در آنها، تولد فرزندی دیگر می تواند به منزله چالشی بزرگ و تقریباً فراتر از توانایی بشر باشد. از این رو، معیارهایی شفاف وجود دارد که والدین باید به آنها توجه کنند: تنظیم خانواده در درجه نخست نمی تواند به آن معنا باشد که یک زوج، بچه دار شدن را به کل مردود بشمارند. دوم آن که نمی تواند به آن معنا باشد که بچه دار شدن بنا به دلایل ناشی از خودخواهی مردود شمرده شود. سوم آن که نمی تواند به آن معنا باشد که جبری خارجی در کار باشد (برای نمونه اگر دولت تعیین کننده آن باشد که زوجین مجاز به بهره مندی از چه تعداد فرزند هستند). در درجه چهارم، این امر نمی تواند به آن معنا باشد که برای این منظور استفاده از هر ابزاری مجاز است.
کلیسا در بیانِ روش های تنظیم آگاهانه خانواده، به روش های ظریف تری از توجه های شخصی و ← روش جلوگیری طبیعی اشاره می کند. این روش ها با منزلت مرد و زن همخوانی دارند؛ در آنها به ضوابط داخلی جسم زنانه توجه می شود؛ این روش ها، لطافت و توجهی متقابل را مطالبه می کنند و از این رو به منزله مدرسه ای برای عشق هستند [2370-2372، 2390].
کلیسا با دقت، نظام طبیعت را زیر نظر دارد و معنا و مفهومی عمیق در آن می بیند. به همین دلیل برای کلیسا این امر علی السویه نیست که آیا زوجی در مسأله باروری زن دخالت مستقیم می کند یا از نظم طبیعی روزهای باروری و عدم باروری برای زنان به نفع خود بهره می جوید. بیهوده نیست که ← روش جلوگیری طبیعی، طبیعی نامیده شده است: این روش، همخوان با معیارهای زیستی انسان، فراگیر، همسردوستانه و همچنین سالم است. این روش همچنین در صورتی که به شکل صحیح به کار گرفته شود، حتی موثرتر از قرص های ضدبارداری است. در نقطه مقابل، کلیسا استفاده از روش های دیگر جلوگیری، یعنی استفاده از ابزار مصنوعی را مردود می شمارد - منظور ابزارهای شیمیایی (قرص های ضدبارداری)، ابزار مکانیکی (برای نمونه کاندم و دستگاه جلوگیری برای بانوان و غیره) و همچنین روش های جراحی (عقیم سازی) است - زیرا این روش ها به منزله دستکاری در معنا و مفهوم واقعی پیوند میان مرد و زن هستند. برخی ابزار حتی ممکن است، تندرستی زن را به خطر اندازند، باعث سقط جنین زودرس شوند و در دراز مدت بر زندگی عاشقانه میان زن و مرد تأثیر منفی بگذارند.
زوجی که با مسأله ناباروری مواجه هستند، می توانند از هر ابزار پزشکی بهره برند که مغایر با منزلت فردی، حقوق فرزند آنان در آینده و← قداستِ ← آیین فیض بخش ازدواج نباشد.
این گونه نیست که بچه دار شدن یک حق مسلم و مطلق باشد. هر کودکی به منزله هدیه ای از سوی خدا است. زوج هایی که از این هدیه محروم می مانند، به رغم آن که کلیه ابزار پزشکی مجاز را آزموده اند، می توانند کودکانی را به فرزندی قبول کنند یا برای نمونه با رسیدگی به وضعیت کودکان طردشده از خانواده، به شکل های دیگری در عرصه اجتماعی فعالیت نمایند.
هرکجا که با مداخله یک فرد سوم، پیوند و اشتراک میان زوجین خدشه دار یا نابود شود یا باروری به روشی مکانیکی بدون پیوند جنسی در زندگی زناشویی حاصل آید، باید کلیه یاری رسانی ها به بسته شدن نطفه یک کودک از راه پژوهش و پزشکی خاتمه یابد [2374-2377].
کلیسا بنا به احترامی که به منزلت انسان قائل است، بسته شدن نطفه کودک با روش باروری مصنوعی از طریق تلقیح هُمولوگ را رد می کند. هر کودکی در نقشه خدا از این حق برخوردار است که پدر و مادری داشته باشد، این پدر و مادر را بشناسد و تا آنجا که ممکن باشد، در چهارچوب عشق آنان رشد کند. باروری مصنوعی با اسپرم های مردی بیگانه یا سلول های تخم زنی بیگانه (تخمک گذاری مصنوعی یا باروری مصنوعی) روح حاکم بر زندگی زناشویی را نیز که مرد و زن در آن فقط مجاز هستند با یکدیگر پدر یا مادر گردند، مخدوش می سازد. اما تخمک گذاری مصنوعی یا باروری مصنوعی (زمانی که اسپرم و سلول تخم از شخص زوج ها گرفته شده باشد)، کودک را به محصولی از یک روند فنی بدل می کنند و مانع آن می شوند که این فرزند برمبنای پیوندی عاشقانه برآمده از رابطه ای جنسی میان والدین به دنیا آید. اما اگر کودک به یک محصول تبدیل شود، بی درنگ پرسشی کنایه آمیز درباره کیفیت محصول و مسئولیت پذیری درقبال آن مطرح می شود. کلیسا همچنین آزمایش های مقدماتی کشت تخمک در رحم را مردود می شمارد که به قصد از بین بردن جنین هایی صورت می گیرد که رشد کامل و درست ندارند. اجاره رحم نیز که در آن جنینی که به شکل مصنوعی نطفه آن بسته شده است در بدن زنی ناشناس رشد می کند، با منزلت بشری در تناقض هستند ← 280.
زنا زمانی صورت می گیرد که دو نفر که دستکم یکی از آنان با فرد دیگری ازدواج کرده باشد، به یکدیگر نزدیک شوند. زنا خیانت اصلی در قبال عشق، شکستن پیمانی که در پیشگاه خدا بسته شده است و ظلمی درقبال همنوع است. عیسی (یسوع یا یشوعا) خود شخصاً فسخ ناپذیری پیمان زناشویی را به تأکید روشن ساخته است: «پس آنچه خدا پیوست، انسان آن را جدا نکند» (مر10: 9). به این ترتیب، عیسی (یسوع یا یشوعا) با استناد به اراده اولیه خالق، پذیرش و تاب آوردنِ جدایی در زندگی زناشویی را که در عهد عتیق آمده بود، ملغی ساخت [2353، 2364-2365، 2382-2384].
ودیعه شهامت بخش این پیام عیسی (یسوع یا یشوعا) چنین است: «شما در مقام فرزندان پدر آسمانی تان، قادر به عشقی مادام العمر هستید!» به رغم آن این ساده نیست که انسان در سراسر زندگی اش به شریک زندگی خود وفادار بماند. ما مجاز نیستیم انسان هایی را که زندگی زناشویی شان با شکست مواجه می شود، متهم سازیم. اما مسیحیانی که در این زمینه سبکسرانه تصمیم به طلاق می گیرند، گناهی را متوجه خود می سازند. آنان در قبال محبت خدا که در زندگی زناشویی هویدا می شود، گناه می کنند. آنان در قبال شریک زندگی که او را ترک کرده اند و فرزندانی که آنان را ترک کرده اند، مرتکب گناه می شوند. البته طرف وفادار در آن زندگی مشترکی که غیرقابل تحمل شده باشد، می تواند محل زندگی مشترک را ترک کند. ممکن است حتی به دلیل خطیر شدن اوضاع، لغو قانونی پیمان زناشویی اجتناب ناپذیر گردد. در مواردی که در آنها دلایل کافی موجود باشد، کلیسا می تواند در طول روند بطلان پیمان زناشویی، اعتبار زناشویی را به بررسی و آزمون بگذارد ← 269.
از نظر کاتولیک ها، ازدواج نمی تواند بدون برگزاری مراسم ازدواج کلیسایی صورت گیرد. در این مراسم، مسیح در پیوند میان مرد و زن حضور می یابد و بزرگمنشانه عطایا و هدایای خداوند را به این زوج اهداء می کند [2390-2391].
افرادی که سن بیشتری دارند گاه ممکن است خود را ناگزیر به بیان این اندرز خطاب به جوانان ببینند که از ازدواج با روش «برای ابد و با لباس عروسی» پرهیز کن. آنان ممکن است این نظر را داشته باشند که ازدواج چیزی جز ادغام شتابزده دارایی ها، آینده و نیات خیر و همزمان لغو رسمی وعده های توخالی نیست . اما ازدواج مسیحی به منزله معامله ای محیلانه نیست، بلکه بزرگ ترین هدیه ای است که خدا برای دو فرد عاشق درنظر گرفته است. خدا خود آنان را در آن ژرفنایی با یکدیگر پیوند می دهد که ایجاد آن از دست انسان ها برنمی آید. عیسی (یسوع یا یشوعا) مسیح که گفت: «جدا از من هیچ نمی توانید کرد» (یو، 15: 5)، خود در← آیین فیض بخش ازدواج به شکل پایدار حضور دارد. او به منزله محبتی در عشق میان زوجین است. این قوای اوست که حتی هنگامی که قوای دو فرد عاشق آشکارا رو به افول می رود، همچنان مهیاست. از این رو، امر مقدس ازدواج، به کل فراتر از یک تکه کاغذ است. ازدواج مانند خودرویی مهیا شده از سوی خداوند است که زوجین می توانند سوار آن شوند - خودرویی که عروس و داماد درباره آن می دانند که به اندازه کافی سوخت دارد که به یاری خدا به سرمنزل شور و عشق آنان نسبت به یکدیگر برسد. اگر این روزها عده بسیاری می گویند که ایرادی در این کار نمی بینند که رابطه جنسی غیرتعهدآور پیش یا خارج از فضای ازدواج و زناشویی برقرار شود، کلیسا افراد را دعوت می کند، با این فشار اجتماعی به گونه ای شفاف و قدرتمندانه مقابله کنند.